صفر تا صد جلسه دانشجویان دستگیر شده دانشگاه شریف در قوه قضائیه/ نخبه یا عامل منافقین؟
تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۶۷۱۷۰
در پی دستگیری دوتن از دانشجویان دانشگاه شریف که از فروردینماه تاکنون حواشی مختلفی را درپی داشته است سرانجام با پیگیری دانشجویان و مسئولان دانشگاه موجب شد تا برای اولین بار قوه قضائیه در مقام پاسخگویی به دانشجویان با این شیوه بربیاید.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، دستگیری دوتن از دانشجویان دانشگاه شریف که از فروردینماه تاکنون حواشی مختلفی را درپی داشته است سرانجام با پیگیری دانشجویان و مسئولان دانشگاه موجب شد تا برای اولین بار قوه قضائیه در مقام پاسخگویی به دانشجویان با این شیوه بربیاید و جلسهای ویژه با حضور متهمان، نمایندگان تشکلهای دانشجویی دانشگاه و برخی مسئولان دانشگاه تشکیل شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این جلسه نماینده انجمن اسلامی دانشجویان مستقل نیز حضور داشت. وی این جلسه را به شرح زیر روایت کرده است:
اولش، تصویر سیاه است. سیاهیِ مطلق نه. گُلهبهگُله چراغهای خیابان روشن است و فیلم را از تاریکیِ کامل درآورده. دو نفر با صورتِ پوشیده میآیند وسطِ قاب، چیزی را روی زمین میگذارند و به سرعت از کادر خارج میشوند. چند ثانیه بعد، تصویر پر میشود از نور زرد و سفیدِ انفجار، درست جلوی سردر وزارت ارتباطات. شما به وزارت ارتباطات اضافه کنید شعبه بانک، حوزه علمیه، پایگاه بسیج، وزارت کشور و مجتمع قضایی شهید باهنر. اینجا و در این لحظه، ما روبروی کسانی نشستهایم که اتهامشان، عاملیت در بیش از 20 بمبگذاری و آتشافروزی در سطح شهر تهران است. کسانی که اتهامات را پذیرفتهاند و تعداد عملیاتهای خرابکارانهشان، از عدد سنوسالشان بیشتر است!
بین «داور» و «خیام» هروله میکنیم و دنبال درِ ورودیِ ساختمانی هستیم که گفتهاند برای جلسه باید بیاییم آنجا. از همان روزی که خبر بازداشت «امیرحسین مرادی» و «علی یونسی» منتشر شد، دانشگاه افتاد پیِ پیگیریِ پرونده. حاصلِ پیگیریها خلاصه شد در یک نامه به رئیس قوه قضائیه و نتیجه آن نامه، ما را کشاند به جلسهای با مسئولان دادستانیِ عمومی و انقلاب تهران. روزِ قبل، از معاونت فرهنگی تماس گرفتند و گفتند ساعت 11، کاخ دادگستری باشید. ما هم راهافتادیم سمت میدان ارگ. این «ما» که میگویم یعنی نمایندگان انجمن اسلامی، جامعه اسلامی، انجمن اسلامی مستقل، شورای صنفی، بسیج دانشجویی و اساتید دانشگاه.
امیرحسین مرادی و علی یونسی
ترقی معکوس به سبک آلبانینشینها
چند دقیقهای از ساعتِ یازده گذشته که ساختمان را پیدا میکنیم و میرویم طبقه اول، اتاق جلسات. آقای امینناصری معاون امنیتی دادستان، آقای جعفری بازپرس پرونده و یک کارشناس امنیتی منتظرمان هستند. اولِ جلسه و بعدِ تعارفاتِ مرسوم، ناصری درباره ابعاد پرونده امیرحسین مرادی و علی یونسی توضیحاتی میدهد و بعد خودشان را صدا میکند بیایند داخل. اگرچه احتمال حضور بچهها را میدادیم ولی خب بیتعارف، کمی غافلگیر میشویم.
یونسی یک پیراهن زرشکی پوشیده و مرادی با یک بلوز سفید و آبی آمده. از این فاصله چندمتری جز این و البته گودیِ پای چشمِ هردویشان، چیز بیشتری نمیبینیم. یکی از اساتید به نمایندگی از هیئترئیسه دانشگاه شروع میکند و درخواستهای روشنی دارد: حق انتخاب وکیل، اجازه ملاقات با خانوادهها و حداکثرِ بخشش و رأفت اسلامی در قبال این دو دانشجو. بعدِ این صحبتها، فیلم اتهاماتِ مرادی و یونسی را پخش میکنند.
اول، ویدئویی میبینیم از تلویزیون مجاهدین خلق. ویدئویی که نشان میدهد تصویر مریم رجوی روی دیوار دانشکدههای فیزیک و صنایع نصب شده و منافقین را حسابی ذوقزده کرده! توی فیلمشان نوشتهاند «دانشگاه شریف، کانون شورشی 675». هرکسی دنیا را یکطور میبیند و دنیا برای منافقها، انگار مجموعهای از کانونهای شورش است. ویدئوی بعدی مفصلتر است. تصاویرِ دوربینهای مداربسته ادارات و اماکنی که ادعا میشود یونسی و مرادی با بمب دستساز به آنها حمله کرده و البته منافقین این ترقهبازی را با افتخار در رسانههایشان منتشر کردهاند! دلم به حالِ پیرمردهای آلبانینشین میسوزد. از سال 60 تا امروز حسابی ترقی معکوس کردهاند و اوج موفقیتشان در مبارزه با رژیم آخوندی(!) انفجار بمب دستساز و شیطنت در دانشکدههای دانشگاه ماست!
یونسی میگوید بخشی از اتهامات را پذیرفته و در این بمبگذاریها مقصر بوده. بعد هم گریزی به اظهارنظرهای خواهر و برادرش در فضای مجازی میزند و صراحتاً میگوید اگرچه در حسن نیت خانوادهاش شک ندارد، اما هیج مسئولیتی در قبال حرفهای آنها ندارد و پاسخگوی ادعاهای اعضای خانوادهاش نیست.
بازجویی ممنوع
فیلم که تمام میشود، بچهها شروع میکنند به حرف زدن. کمی استرس دارند و انگار با جمع راحت نیستند. هنوز یخِ جلسه آب نشده. یونسی میگوید بخشی از اتهامات را پذیرفته و در این بمبگذاریها مقصر بوده. بعد هم گریزی به اظهارنظرهای خواهر و برادرش در فضای مجازی میزند و صراحتاً میگوید اگرچه در حسن نیت خانوادهاش شک ندارد، اما هیج مسئولیتی در قبال حرفهای آنها ندارد و پاسخگوی ادعاهای اعضای خانوادهاش نیست. از اینجا به بعد، امینناصری وارد سؤال و جواب با بچهها میشود و فضای جلسه را سنگین میکند. یکی دونفر از بچهها، محترمانه از آقای معاون دادستان میخواهند اجازه دهد بچهها اگر تمایل داشتند حرف بزنند تا تحت فشار و معذوریت قرار نگیرند.
ونسی ادامه میدهد و از نقش خودش در عملیاتهای خرابکارانه میگوید. ادعا میکند خانوادهاش تحت فشار هستند. میگوید خواهر و برادرش نمیتوانند به ایران برگردند. یونسی همانجا فیالمجلس از امینناصری پاسخ میشنود که ما هیچ کاری با خانوادهات نداریم و خواهر و برادرت اگر میخواهند برگردند، برگردند.
امیرحسین مرادی کمتر از یونسی حرف میزند و به نظر میرسد بیشتر از او کلافه و خسته است. او هم اتهامات را پذیرفته اما معتقد است این کارها نتیجه قرار گرفتنش در «یک روند» بوده. میدانم کلیشهای میشود اما اینجا دقیقاً جایی است که باید نوشت پشیمانی توی چشمهایشان موج میزند. هم امیرحسین، هم علی.
خواستههای روشنِ ما
بعد از صحبت اولیه بچهها، نوبتِ ماست. به ترتیب حروف الفبا اول نوبت نماینده انجمن اسلامی است، بعد انجمن مستقل، بعد هم نمایندگان بسیج و جامعه و شورای صنفی. درخواستهای روشنی از قوه قضائیه داریم:
امکان دیدار متهمان با خانوادهها
امکان انتخاب وکیل برای متهمان
حداکثر رأفت اسلامی در مواجهه با این پرونده
در صورت امکان، آزادی بچهها تا زمان دادگاه به قید وثیقه
طی شدن مراحل منطقی و قانونی در بررسی پرونده
اسیر نشدن در دام جوسازیها و مظلومنماییها
عمل به وعدههایی که به خانواده متهمان داده شده است
بازپرس جعفری از اینجا وارد بحث میشود و درباره مطالبات ما نکاتی دارد. نگرانیاش از ملاقات یکی از متهمان با خانوادهاش، نگرانی عجیبی نیست. دستگاه امنیتی نمیتواند به این خانواده اعتماد کند. جعفری میگوید حرفهایی که به خانواده یکی از متهمان میزده را چندساعت بعد در شبکههای ماهوارهای رصد میکرده و چنین چیزی برای دستگاه قضایی یک معنای واضح دارد: آنها قابل اعتماد نیستند. البته برای بچهها امکان تماس تلفنیِ هفتگی با خانوادههایشان فراهم است، اگرچه گاهی روند تماسها قطع میشود و این، بچهها را عصبی کرده. درباره وکیل هم، بازپرس جعفری به تبصره 1 ماده 48 «آیین دادرسی کیفری» اشاره میکند و میگوید بر اساس این قانون، وکیلِ امیرحسین و علی باید از فهرست مورد تأیید قوه قضائیه انتخاب شود و تا وقتی قانون همین است، راه دیگری ندارند.
یکی دوتا سؤال که از امیرحسین و علی میپرسیم، کم کم یخِ جلسه وا میرود و شروع میکنند به تعریف ماجرای بازداشت. قصه از یک شب بهاری آغاز شده. شبی که علی و امیرحسین، راه افتادهاند سمتِ مجتمع قضایی شهید باهنر برای عملیات. دستور از سرپلِ منافقین رسیده و بچهها باید اطاعت میکردند. هنوز درست و حسابی در موقعیت عملیات ظفرمندانه خلق قهرمان علیه رژیم آخوندی(!) مستقر نشده بودند که تیم عملیاتی سر میرسد و بچهها را با چند فقره بمبِ دستساز، بازداشت میکند.
آنها البته بمبهای بیشتری هم داشتهاند که بعداً در بازرسیِ منزلشان کشف میشود. در واقع علی و امیرحسین را وسط یک عملیات خرابکارانه دستگیر کردهاند و خب، وسط عملیات هم حلوا خیرات نمیکنند. ماجرای دستگیریِ یونسی و مرادی، به زد و خورد رسیده و آنطور که کارشناس امنیتی میگوید، علی وسط عملیات، دست یکی از مأمورین را گاز گرفته و میخواسته فرار کند. کارشناس امنیتی میگوید ماجرا آنطور که در شبکههای اجتماعی مطرح شده و خانواده یونسی دوست دارد روایت کند، نبوده.
او میگوید پرونده این بچهها، علاوه بر مدعیالعموم، شاکی خصوصی هم دارد. یک خانمِ باردار که در اثر صدای انفجارهایی که یونسی و مرادی ترتیب دادهاند آسیب دیده، از این دو نفر شکایت دارد و پرونده، پیچیدهتر از چیزی است که تصور میشود.
بچهها روایتشان از دستگیری را ادامه میدهند. بعدِ شکست در عملیات آخر و بازداشت، بچهها را بردهاند توی اتاقهایی که به تعبیر خودشان «سوئیت» بوده و به تعبیر ما «زندان انفرادی»! حدود دو ماه در این اتاقها زندانی بودهاند و از آنجا رفتهاند بند 240 اوین و بعد هم بند 209. ماجرای ابتلای علی به کرونا هم واقعیت نداشته و آنطور که علی توضیح میدهد، قضیه فقط یک احتمال از جانب خود علی بوده که در یکی از مکالمات تلفنی به خانوادهاش گفته:«فکر کنم کرونا گرفتم و خوب شدم.» پرونده این بچهها، علاوه بر مدعیالعموم، شاکی خصوصی هم دارد. یک خانمِ باردار که در اثر صدای انفجارهایی که یونسی و مرادی ترتیب دادهاند آسیب دیده، از این دو نفر شکایت دارد و پرونده، پیچیدهتر از چیزی است که تصور میشود.
پشیمانیم، ببخشید
ادامه جلسه به گپوگفتِ ما و علی و امیرحسین میگذرد. بچهها درخواستهایشان را میگویند. یونسی تأکید میکند حاضر است تعهد بدهد و اگر دوباره دستگیر شد، درجا حکم اعدام را بپذیرد! علی میگوید خانواده به حضورش نیاز دارد و باید کنار پدرومادرش باشد و اگر امکانش است، او را ببخشند. مرادی هم میگوید با بازپرس پرونده همکاری کامل داشته و درخواست بخشش دارد. روی بچهها باز شده و انگار ترسِ اولِ جلسهشان ریخته. یکی دوجا با بازپرس جعفری کلکل میکنند و با او وارد بحث میشوند. چندباری هم لبخند را روی صورتشان میبینیم که کنارِ بغضی که توی صدای هردویشان هست، فضای جلسه را یک جوری میکند. یک جوری که خیلی قابل توصیف نیست. فرض کن معجونی از نگرانی و امیدواری. یک حالتی که خوشایند نیست اما بعید میدانی آخرش خوشایند نباشد. تهِ تهِ حرفهای علی و امیرحسین دو کلمه است: پشیمانیم. ببخشید.
نخبه یا عامل منافقین؟
امینناصری، جعفری و کارشناس امنیتی، هرسه متفقالقول میگویند راهِ بخشش و تخفیف در پرونده بچهها باز است. اما از طرف دیگر تأکید دارند کسی این پرونده را ساده نبیند. مقامات میگویند ما در این پرونده، پیش از دانشجویانِ نخبه دانشگاه شریف، با دو عامل سازمان منافقین مواجهیم که ارتباط مستقیم با سرپل این سازمان داشتند و برای این سازمان تروریستی کار میکردند.
حرف ترورها و جنایتهای منافقین که پیش میآید، یاد صیاد شیرازی میافتم. کاش سپهبد اینجا بود و خودش برای بچهها از شقاوت منافقین میگفت. کاش میشد خودش قصه مرصاد را برای علی و امیرحسین تعریف کند. کاش میآمد مینشست کنارشان و ماجرای قتل عام مردم در اسلامآباد را در آن روزهای تلخِ مرداد 67 روایت میکرد. علی و امیرحسینی که من میبینم، احتمالاً صیاد را نمیشناسند، چیزی از شوشتری نمیدانند، درباره بهشتی و رجایی و باهنر کتابی نخواندهاند که اینطور افتادهاند وسط مُردابِ متعفنِ منافقها.
یکی از اساتید حرف خوبی میزند وسط جلسه؛ میگوید حتماً ما هم مقصریم در به دام افتادنِ بچهها. این «ما» را شما یک طیف بگیرید، از مدیر و مسئول و مقام محترم ریاستِ انبوه نهادهای فرهنگیِ مملکت، تا استاد و دانشجو و طلبه.
در جستجوی امید
جلسه که تمام میشود، میرویم کنار بچهها و چنددقیقهای بدون واسطه با آنها گپ میزنیم. کمی درباره جزئیات همکاریشان با مسئولان قضایی میگویند و طلب بخشش دارند. یادم به ماجرای «امید کوکبی» میافتد. حتماً اسمش برایتان آشناست. خرداد 95، هشتگ #FreeOmid با مطالبه آزادی کوکبی در توییتر فارسی ترند شد. امید نه آن روز و با فشار توییتری، اما چند وقت بعد آزاد شد و آنطور که یکی از اساتید میگوید، در گنبد کاووس کسبوکار خودش را راه انداخته و کارآفرینی میکند. «رأفت اسلامی» کار خودش را کرده و امید را از مُرداب نجات داده. من ظهر دوشنبه 23 تیر 1399 توی چشمهای علی و امیرحسین، امید را دیدم.
انتهای پیام/4118/
منبع: آنا
کلیدواژه: قوه قضائیه دانشگاه صنعتی شریف جاسوس انجمن اسلامی دانشجویان مستقل امیرحسین مرادی کارشناس امنیتی علی و امیرحسین دانشگاه شریف انجمن اسلامی خانواده اش قوه قضائیه آن طور بچه ها بعد هم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۶۷۱۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عامل کتک زدن مردم با زنجیر در اتوبوس دستگیر شد | ویدئو
دریافت 7 MB
به گزارش همشهری آنلاین،فروردین ماه سال ۱۴۰۳ فیلمی با موضوع "کتک زدن مردم با زنجیر در اتوبوس"، در خبرگزاری ها و شبکه های اجتماعی منتشر گردید که شهروندان محترم تهرانی را نگران کرد. در پاسخگویی به مطالبات شهروندان در برخورد با این گروه از هنجارشکنان و با تلاش های شبانه روزی صورت گرفته، متهم این پرونده نیز دستگیر شده است.
کد خبر 847592 منبع: مهر برچسبها خبر مهم اتوبوس - شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه فراجا دستگیری